درد و دل |
||
به وبلاگ من خوش آمدید
|
||
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
نويسندگان |
|
پریسا |
آثار تاريخي يك عاشق |
|
آبان 1393 |
دوستان عاشق تنها |
|
|
دوستان عاشق |
|
|
وضعیت من در یاهو |
|
|
آمار وب |
|
كاربران آنلاين:
تعداد بازديدها: RSS |
طراح قالب: |
| نازترین قالب های وبلاگ |
موزیک و سایر امکانات |
||||||||||||||
.
| ||||||||||||||
|
|
||
|
♥♥♥سلام کامرانم♥♥♥
...من این وبلاگ رو برای دل خودم ساختم
...برای غم هام
...برای عشق از دست رفته ام
...شاید تو هیچوقت این نوشته ها و درد ودل های من رو نخونی
...امروز 20 آبان ماه سال 93 دقیقا 7روز مونده ب تولدم و*روزمرگــم*وروزعشقمون
......عشقمون !!!!!!!!!!!!!! نه بهتره بگم عشقم چون تو دیگه خیلی وقته عاشق من نیستی
...اما من تا ابد عاشقت میمونم هیچوقت خاطرات قشنگمون رو فراموش نمیکنم...دیگه هیچ امیدی ندارم که بازم باهام باشیم خودت بهم بارها گفتی که دیگه هیچ حسی به من نداری
....اما من تا ابد دوست دارم کامرانم
....من نمیتونم فراموشت کنم نمیدونم تو چطوری تونستی اون همه خاطره ی قشنگو فراموش کنی
...بهم میگفتی گذشت زمان همه چیز رو عوض میکنه و توام مثل من میشی
...اما من فراموش نکردم آره گذشت زمان منو عوض کرده
...فراموش نکردم حتی به نبودنت هم عادت نکردم
...من عوض شدم !!! هر روز بیشتر از دیروز عاشقت شدم
...نمیتونم باور کنم این;کامران سنگدل همون کامران فرشته ی منه
...اما خب به قول خودت گذشت زمان همه چیز رو عوض میکنه
...ولی دیگه فکر نمیکردم تا این حد عوض بشی
کامرانم
...امیدوارم هرجا که هستی و هرجا که میری و خیلی سخته بگم (باهرکسی که باشی) خوشبخت و خوشحال باشی
...چون دیگه من از زندگیت خیلی وقته رفتم کامرانم
...من از زندگیت رفتم اما تو که از زندگی من نرفتی
♥♥♥ واست آرزوی خوشبختی میکنم کامرانم ♥♥♥
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 1:4 | ||
|
|
||
|
نمی دونی چقد دلم هواتو کرده کامرانم ...بغض راه گلومو بسته ...خسته شدم از اینهمه بغض و هق هق آخه کی این دوری ها میخواد تموم شه؟؟؟؟؟؟؟ کی من به تو میرسم؟کی مال تو میشم؟کی این فاصله ها کم میشن؟کی...؟ هیچوقت!!!!!!!!!!!!
گوشه گوشه ی اتاقم پر از تو شده .به هرجا نگاه میکنم تویی،بوتو احساس میکنم ...کاش تو بغلت بودم و گریه میکردم مثل اونروز آخری که از پیشم رفتی ...اونقد اشک میریختم تا آروم میشدم ....من تو رو میخوام،نفسهاتو،بوسه هاتو ....دیگه از تنهایی و بی تو بودن خسته شدم ....می خوام داشته باشمت تا جون بگیرم،حست کنم و آروم بگیرم
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 1:3 | ||
|
|
||
|
:...رﻭﯼ ﻗﺒـــﺮﻡ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 1:1 | ||
|
|
||
|
...همیشه نمیشود خود را زد ب بیخیالی و گفت
تنها امده ام ... "" تنهــــــــــا میروم "" یک وقتـــــــــــــــ هایی !!! ...شاید حتــــــی برای ساعتی یا دقیقه ای کم میاری دل وامانده ات یک نفر را میخواهد ... کــــــــــه !!! ...در نهایت تنفـــــــــــــر عاشقانه دوستش داری
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 1:1 | ||
|
|
||
|
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 1:0 | ||
|
|
||
|
می دونی وقتی از تو می نویسم اشک از چشمام جاری میشه اخه فقط تو هستی که قدر اشکای منو می دونی می دونی چند شب دارم به یاد تو چشمامو رو هم می زارم اخه دوست دارم خوابتو ببینم باشه بی معرفت دیگه تو خواب ام نمی خوای بیای می خوام بدونی که توشب و روز منی اگه صبح تا شب چشمام به راه که ببینمت اینو بدون تمام شب رویای با تو بودن یه لحظه تنهام نمی زاره چطور دلت اُمد منو تنها بزاری بری اخه نمی گی دلم واسه بهونه گرفتن ات تنگ می شه چه گویم از پریشان حالی دل زشب های سراسر خالی دل چه می شدکه تو روزی می نشستی عزیزمن به روی قالی دل رسول درد ز داغم چاره ای کن زشب بی چلچراغم چاره ای کن
ای کاش ادماباچشماشون باهم حرف میزدن وقتی نگاه ادمای روی زمین حرفایی میزنه که شاید هیچ وقت به زبون نیاد ....ای کاش اره اونوقت بود که عاشقای واقعی همدیگروبهترمی شناختند اره فقط نگاه ادماست چشم یه عاشق واقعی نمی تونه دروغ باشه بسوزای عشق بسوزان مستی ام را بسوز ای دل بسوزان هستی ام را
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 23:56 | ||
|
|
||
|
بهترین دوست اون دوستی كه بتونی باهاش روی یك سكو ساكت
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 23:53 | ||
.jpg&imgrefurl=http%3A%2F%2Fwww.98love.ir%2Fcat%2F5%2F%25D8%25B9%25DA%25A9%25D8%25B3-%25D9%2587%25D8%25A7%25DB%258C-%25D8%25B9%25D8%25A7%25D8%25B4%25D9%2582%25D8%25A7%25D9%2586%25D9%2587-%25D9%2582%25D9%2584%25D8%25A8.html&h=720&w=960&tbnid=6JWsdChowkivwM%3A&zoom=1&docid=qFSFZJG8V9_qUM&itg=1&ei=mcZhVIK2LYqzadKLgNgB&tbm=isch&ved=0CHEQMyhJMEk&iact=rc&uact=3&dur=240&page=5&start=68&ndsp=19)
|
|
||
آنقدر پیش این و آن از خوبی هایت تعریف کرده بودم،
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 23:43 | ||
|
|
||
|
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 23:42 | ||
|
|
||
|
عکسشو تو گوشیت هی نگاه میکنی واسه بار هزارم… انگار تا حالا ندیدیش ، بوسش کنی محکم مث دیوونه ها ، بگی خو آخه دلم همیشه یه ذره میشه براش ، بغض کنی و اشکات بریزه…
شمارشو با ذوق بگیری شاید اینبار جوابتو داد… شاید با مهربونی بگه جونم…
شاید… شاید… شاید…
همین شاید گفتنات... باز هم همین صدای مسخره تو گوشت می پیچه… مشترک مورد نظر پاسخگو نمی باشد ، لطفا مجددا بمیرید…
 *::*عکســــــــتم نزاشتی داشتـــــه باشم*::*
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 23:32 | ||
|
|
||
|
ببین لعنتی
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 23:20 | ||
|
|
||
|
عشق بیداد من باختن یعنی لحظه عشق جان سرزمین یعنی یعنی زندگی پاک من عشق لیلی و قمار مجنون
در عشق یعنی تنهای... شدن
ساختن عشق دل یعنی كلبه وامق و یعنی عذرا عشق شدن من عشق فردای یعنی كودك مسجد یعنی الاقصی
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 19:35 | ||
عشق یعنی...
عشق من|
|
||
|
وَقتــــے اَز کنــآرشــ وכּ رב میشـــے بوے عطرشوכּ تو هـــوـآ مونـבه  وقتـــے بآروכּ میآב בستآشــوכּ رو بـ ﮧ آسمونـــﮧ  
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 19:33 | ||
|
|
||
|
تا به حال شده دوست داشتنت را قورت بدهی… ؟!
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 19:27 | ||
|
|
||
|
امروز ظهر شیطان را دیدم ! نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت... گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند... شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد! گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه میزنی؟ گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟ شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه دربرابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدرشیاطینی ...!
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 19:24 | ||
|
|
||
|
تولدم مبارک نیست...
 تولدت مبارك ، چه حرف خنده داریچه
عجب شبیه امشب داره میسوزه چشمام دورم شلوغه اما انگاری خیلی تنهام واسه چی زنده باشم جشن چیو بگیرم من امشبو نمیخوام دلم میخواد بمیرم تولدم مبارك نیست دلم گرفته غمگینم هوای خونه دلگیره تو رو اینجا نمیبینم تولدم مبارك نیست شكسته قلب داغونم تو نیستی و من از دوریت خودم رو مرده میدونم هیشكی خبر نداره چقد هواتو كردم
هیشكی خبر نداره دارم به زور میخندم نمیدونن چرا من چشمامو هی میبندم چشمامو من میبندم تا منتظر بشینم شاید تو این سیاهی بازم تو رو ببینم تولدم مبارك نیست دلم گرفته غمگینم هوای خونه دلگیره تو رو اینجا نمیبینم تولدم مبارك نیست شكسته قلب داغونم تو نیستی و من از دوریت خودم رو مرده میدونم . . . 
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 10:7 | ||
|
|
||
|
آرام بگـــــیر دلم...اون بــــدون تو خـوشــه!!!
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 10:3 | ||
|
|
||
اگر روزي مردم تابوتم را سياه كنيدتا همه بدانند سياه بخت بودم،بر روي سينه ام تكه يخي بگذاريد تا به جاي معشوقم برايم گريه كند،چشمانم را باز نگه داريد تا همه بدانند چشم انتظار او بودم و مردم،اخرين خواسته ي من از شما اينكه دستانم را ببنديد تا بداند،(خواستم ولي نتوانستم)
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط پریسا در 10:0 | ||